عاشـــــــقانه ها

اینجا ســــــــوت و کوره آروم وارد شین

 
 

love..love..love
ارسال شده در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, - 19:17

 

Hello ..... I feel good .... I love you ...... I love you ...... no no no no .... I will carry you

Now I will lead the way .... I love you .... I knew Bresson

      Still do not know ...... no no .... Goodbye

 

 


نويسنده نگار

 


مـــــــــــــــــــــــصور زیبا
ارسال شده در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, - 18:48


نويسنده نگار

 



ارسال شده در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, - 18:26

 

چقدر قلبت زیباست

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هسـتی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند

 

 

 

 

هر چه باشی دوست دارم 

من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم....


نويسنده نگار

 


عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق یک طَرفهِـٌ
ارسال شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, - 12:11

میدونــــــــــــی ؟برایــــــــــــــ ....  عشـــق دو تا چــــــیـــز کافیهـ

                                            مــــــــن عاشــــــــق و توی مغـرور و هــــزار رنــــــــــــــگـــــــــــــــــــــــ

برایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ........تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو

مهم نیس عِشــــــــــــــــــــــــــــــــقت پــــــــــــــــــــــــــــول و ماشــــــــــیــــــــن داشـــــــــــتع باشه......

                                      مهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم اینه که دوســــــــــــــــــتت داشته باشه

برایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ............تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو

 


نويسنده نگار

 



ارسال شده در سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, - 22:24

یعنـــے میشود روزی برسد
که بیایــے
مرا در آغوش بگیری
بخواهم گله کنم ....
بگویے هیس
همه کابوس ها تمام شد ......
 

 


نويسنده نگار

 



ارسال شده در سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, - 22:1

 

بیهوده تلاش نمیکنم !


 دیگر هیچ "تو" یی با من " ما " نمی شود


 تو را من " تو " کردم !!!


 در همین چند خط عاشقانه  ...


  و گرنه تو همان " او " ی دیروزی ...

 

شیـطان اندازه یک حبّـــه قند اســــت . . .

گاهی می افتـــد تـــوی فنجـــانِ دلِ مــــا . . .

حل مــی شود آرام آرام . . .

بی آنکـه اصلا ً ما بفهمیـم . . .

و روحمـان سـر می کشد آن را . . .

آن چای شیــریـن را . . .

شیـطان زهـرآگیــن ِدیــریــــن را . . .

آن وقـت او، خـون مـــی شـــود در خـــانه تن . . .

مـی چرخـد و مـــی گـردد و مـی مـانـد آنجـا . . .

او می شــــود مـن

 

تمــــام اکسیـــژنـهـای دُنـــیا را هَم بیاورنــد بــه کارَم نمی آیــد

مـَن پـُــر از هـوای تـــو ام !..............

 

مــــن" بـــه " تــــو" بستـــگــــی دارم ...



   حــــال مــــن را از خـــــودت بپـــــرس !


 

 

نیاز نیست انسان بزرگی باشیم

" انسان بودن " خود ، نهایت بزرگی است .

می توان ساده بود  ولی (( انسان )) بود

انسان باشیم

به همین سادگی

به همین زیبایی...


نويسنده نگار

 



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد